-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 20 مهر 1394 13:59
جناب پدر حفظه الله به شدت قائل هستند به شبکه مستند، کاری نداره برنامه در مورد جدیدترین متد جراحی رحم هست یا واکاوی وقایع جنگ جهانی اول! چون احتمال داره برنامه بعدی برنامه حیات وحش باشه، برنامه رو نگاه میکنن . اذن تعویض کانال هم صادر نمیشه.
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 13 مهر 1394 22:02
عکاسی رو دوست دارم، به خصوص عکاسی اجتماعی . ولی اعتراف میکنم جسارتشو ندارم وقتی پسرک خریدار ضایعات در حالیکه داشت با شکم گاری شو هل میداد و سرش تو کتاب بود، برم جلو و عکس بگیرم.
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 18 مرداد 1394 11:18
دهن گشاد فقط یه جا به درد میخوره اونم رو یونیت دندونپزشکیه! پ. ن: چندی پیش زیر ابزار دندانپزشک و تکرار مدام کلام در دهان دندانپزشک که : باز، باااز ، بااااااااااااااااز...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 9 مرداد 1394 12:27
من نمیدونم چرا این سریالای وطنی انقد عذاب خورد کنن. تنهایی لیلا با حضور یه مشاور به اصلاح مذهبی؛ آخه وضو گرفتن زیر آسمون اونم تو شر شر بارون؟؟؟ مگه میشههههه؟ مگه داریم؟؟؟
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 27 خرداد 1394 11:25
گاه دستم میدود برای نوشتار جدی، نقد چالش های روز، مذاکرات هسته ای، دلواپسان، تورم، ترافیک و مصرف گرایی اما... . . . . . . بی خیال! آقا من با دیدن سریال یوسف پیامبر متوجه شدم اون زمان علی رغم اختراع مقنعه شلوار اختراع نشده بود.
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 20 خرداد 1394 11:51
برادر: این بچه لاک پشتا چطور زیر خاک نفس میکشن؟؟؟ و پاسخ بلادرنگ سمیه: حتما خاک شش دارن!!!
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 20 اردیبهشت 1394 12:14
دوستان حتی المقدور از بچه های کوچولویی که فال و آدامس و ... میفروشن خرید نکنین که این طفل معصوما از حالت ابزار فروش خارج شن تا شاید اندکی نزدیک بشن به زندگی معمولی.
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 20 اردیبهشت 1394 12:08
یکی از فانتزیام محقق شد! یه تشک بادی و استخر و تلاطم آروم آب ... البته دریاچه چیتگر و قایق و نیمچه طوفان روز پنجشنبه و اینا... همونه دیگه. فرقی نداره!!!
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 4 اردیبهشت 1394 12:35
کیمیاییست که زرین میکند آهن پاره ای به زنگار میکشاند طلای زرین صورتی را... زمان کیمیاست. مینمایاند به صبوران آنچه که در پس پردست.
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 28 فروردین 1394 00:38
اصن هیجان دارم برای رسیدن آخر شب، موقعی برسه که تو رختخوابم فیلم ببینم، و الان همون لحظست!
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 22 فروردین 1394 22:05
دوستانی عزیزی که لطف میکنن تشریف میارن و کامنت نیز میگذران، و اگر قصد موعظه پند یا اندرز دارند، لااقل یه معرفی مختصر کنن ک حرفشون ارزش خوندن و تامل رو داشته باشه. ممنون از مخاطبان با شعور که چنین امری رو لحاظ میکنند.
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 22 فروردین 1394 21:48
چندتا عامل حال منو خوب میکنه، یکی از قویترین هاش تماشای بازی بارسلوناست.
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 21 فروردین 1394 08:36
اتفاقایی که اخیرا افتاد باعث شد نقاب از چهره ی خیلی از دوستاتن کنار بره، دشمنانی دوستان نما که در بدترین شرایط خنجرشون رو به کاری ترین وجه ممکن فرو میکنن و میچرخونن... و باز هم نتیجه ای که هرروز بهش میرسم. اول خدا و بعد نازنینم میلاد نازنین! ممنون بابت بودنت رفیق
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 1 فروردین 1394 12:59
همیشه برام مشکل بوده به خودم بقبولونم که لحظه سال تحویل لحظه ی خاصیه و همیشه هم دنبال این بودم که اگه این خاصه چه کاری باید انجام بدم که مثلا حق مطلب ادا شده باشه. الان میدونم این آدم ها هستن که لحظات رو خاص میکنن... سال نو مبارک. سلامتی آرزومدنم.
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 27 اسفند 1393 22:05
دروغ گفتن عادی شده. عادی تر از نفس کشیدن. مثه چراغای راهنمایی ای که چهل ثانیه روی ثانیه 3 میمونه یا مغازه ی کفش فروشی سر خیابان که دوهفتست تابلویی نصب کرده که: حراج فقط برای امروز...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 16 اسفند 1393 10:08
شهری که با یک نفر معنا شود، با نبودش در لحظه ویران میشود... نازنینم! دلتنگت خواهم شد، میمانم چشم به راه آمدنت. سفر بخیر...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 5 بهمن 1393 13:12
شب لعتنی تازه به نیمه رسیده بود و سر درد من به اوج، بی حالی متاثر از سرماخوردگی که چند روزی گریبانگیرمه و کلافگی ممتد شبانه که تفاله این روزای منه. طاقتم طاق شد. از رختخواب کندم و نگاهی به گوشیم انداختم که ساعت 4:36 رو نشون میداد. قدم زدم، نشد؛ موسیقی گوش دادم، نشد... اذان که گفت و مادر بیدار شد، بیدرنگ سرمو جا دادم...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 29 دی 1393 02:14
آقا جون مادراتوووون، قضاوت نکنین، مخصوصا وقتی در جریان مسئله ای نیستین.
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 24 دی 1393 02:16
بی خوابی لعنتی... درد مشترک من و مادر.
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 23 دی 1393 01:05
فازت چیه؟ تو کامنت پست شعر مینویسی؟؟؟ خب که چی؟ یعنی عاشق تقلای بعضیا برای زدن مخ خانمای وبلاگ نویسم!
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 20 دی 1393 23:29
به من الهام شده تو زلزله میمونم زیر آوار و میمیرم، برا همین تو حموم و دستشویی کلا استرس دارم، تو زندگانی که آبرو نداشتیم، همینم مونده موقع بیرون کشیدن نعشم ملت هرهر بخندن، فرداشم بشم ...most views video on youtube الحمدالله که فیلتره.
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 20 دی 1393 23:21
موسیقی، لپ تاپ، پتو، بخاری، چای گرم،میلاد، سیرابی... و دیگر هیچ!
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 17 دی 1393 16:22
سرد نیست چرا؟ چرا ها میکنیم بخار نمیکنه،هااااااااا؟ برکت از زندگی رخت بر بربسته، یه زمانی چه سرمایی ولی چه شور حالی، شاید صف نفت و دار قالی، ولی صفا داشت و بی خیالی.بستنیای پنج ریالی، لبو داغه روی گاری... یادش بخیر
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 4 دی 1393 01:57
بزرگترین جنایت نسل کشیه و بدترین نسل کشی، کشتار فرهنگیه. پ ن:اقدام آموزش و پرورش در اخذ شهریه از دانش آموزان مهاجر افغان که متعاقبش بسیاری از دانش آموزان مجبور به ترک تحصیل شدند... آقایونه مدیرا که پیاده رفتین کربلا! قبول باشه!
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 4 دی 1393 01:43
طرف روز 28 صفر، تو یه گروه صد نفره ی وایبری، تولد حصرت مسیح، پیامبر صلح و دوستی رو تبریک گفت!!! خدایا دیگه تا چه حد؟ د لامصب تو عقلم دارریییی؟ بیگانه پرستی؟ حماقت؟ من خیلی خاصم؟ نمیدونم والا
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 4 دی 1393 01:36
دومین بار از عزیزترین کس عجیب ترین حالشو دیدم! میلاد نازنین! گاد بلس یو
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 4 دی 1393 01:30
آقا من اگه نمینویسم منبع الهام ندارم! اصن فک نکنید حال فک کردن و نوشتن ندارما، کلا این روزا مده به جای سپردن امورات به مغز، ارجاش بدی به اندام های دیگه، خدایی گاهی هم خوب جواب میده.
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 5 آبان 1393 10:53
گاه دلم میگیرد، بی دلیل. گاه گریه میخواد بی بهانه... دلتنگ کیست نمیدانم,،میدانم ک هر که هست نیست!
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 30 مهر 1393 11:09
سریالای داخلی کلا افتضاحن مگر تیتراشون
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 14 مهر 1393 12:02
مهرماه پرحادثه ای ست. خدایا بخیر کن عاقبت مارا... یعنی من میدونستم زن دادن داداشم انقد سخته خودم جان فشانانه فداکاری میکردم به جاش متاهل میشدم!